نوشته اصلی توسط
کیمیا
سلام.من دختری 25 ساله هسم که حدود 5 ماه پیش از استاد معروفی برای رفع مشکل پایان نامه ام وقت گرفتم. چند جلسه که گذشت ایشون ازم خاستن که برای آشنا شدن با خانوادم به منزل ما بیان. بعد از اون ایشون به خارج از کشور رفتن و از طریق ایمیل به من گفتند که عاشقم شدند و من رو بهترین گزینه میدونن واسه ازدواج.و خاستند که تا عید که بر می گردن با هم از طریق چت آشنا بشیم. ایشون ادم بسیار خوبی به نظر میرسید 39 ساله بودن و کلی اعتبار علمی تو دنیا دارن. اما تا من قبول کردم فهمیدم ایشون شدیدا ************ی هسن و ازم میخان باهاشون ************ چتی داشته باشم. ایشون پشت چت واقعا مثل روانی ها رفتار میکنن. من نمیتونسم باهاشون راه بیام چون ایشون دنبال یه ************ کامل بودند. جدا از حرفای وحشتناکشون همش در حال فرستادن عکسای کثیف و چندش آور از خودش هست. ایشون میگن چون منو دوس دارن این حس رو بهم دارن. اما من اثری از دوس داشتن ندیدم چون به جز حرف ************ی چیزی به من نگفتن.وقتی میبینن من پایه نیستم بهم فحشای زشت میده و تا چند وقت پیداش نمیشه. هم ازش میترسم و مطمئنم ذره ای باهاش شاد نخاهم بود هم به خاطر موقعیتش دلم میخاد خودمو گول بزنم که همه مردا ای طورن.ممنونم